کد مطلب:122422 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:272

سخنان عمرو عاص
سپس عمرو بن عاص سخن آغاز كرد و پس از حمد و ثنای الهی گفت: ای پسر ابوتراب! تو را اینجا آورده ایم تا از تو اقرار بگیریم كه پدرت به ابوبكر صدیق تفاخر و علو كرد و در قتل عمر فاروق شركت داشت؛ سپس عثمان ذوالنور را كشت و چیزی را مدعی شد كه حق او نبود (یعنی خلافت). سپس از حوادث و آشفتگیهای كوفه سخن گفت و بر علی - علیه السلام - ایرادهایی گرفت. آنگاه گفت: ای پسر عبدالمطلب! خدا خلافت را نصیب شما نمی كرد چون شما خلفا را كشتید و خونهای محترم را حلال شمردید و به حكومت حرص ورزیدید و كارهای زشت كردید.

اما تو ای حسن! گمان می كنی خلافت به تو بازمی گردد؟ تو شایستگی اداره كردن و هدایت امت را نداری؛ چه طور لیاقت آن را داشته باشی در حالی كه از آن خلع شدی و مانند احمقها در میان قریش رها گشتی و این به سبب سوء اعمال پدرت بود و ما تو را دعوت كردیم كه به تو و پدرت ناسزا گوییم. تو قدرت و توانایی عیبگویی ما را نداری و برای تكذیب ما راهی نخواهی یافت. اگر در این سخنان دروغی گفتیم و برضد تو باطل و خلاف حق گفتیم به ما پاسخ بده و اگر عاجز ماندی بدان كه تو و پدرت از بدترین آفریده های خدایید. اما پدرت؛ همانا خداوند به ما كمك كرد و او را كشت و به تنهایی شر او را متكفل شد. اما تو در دست مایی و هر چه بخواهیم درباره ی تو می كنیم. اگر تو را بكشیم نزد خدا مجرم نیستیم و نزد مردم هم بر ما عیبی نیست. آیا می توانی این سخنان ما را رد كنی؟ اگر عقیده داری كه دروغ است جواب بگو والا بدان كه تو و پدرت هر دو دشمنان خدایید!



[ صفحه 128]